بانوی زیبا P1
سلام برو ادامه مطلب🤗😘
از زبون مرینت
سلام من مرینت دوپن چنگ ام و شغل ام هست دوبلوری ولی از این شغل بدم میاد پدرم کارگردان فیلم هایی که ما دوبله میکنیم هست و مادرم هم تهیه کننده
من دوتا خواهر دارم به اسم کریستینا که از من بزرگتره و مریلا هم از من بزرگتره
آخه ادم با این سن هم باید دوبله کنه هم باید از بچه ها مراقبت کنه 😑
الانم تو راه هستم و دارم میرم شرکت دوبلوری سورن
آدرین بعد از دوبله کردن صدتا فیلم مسخره میاد دنبالم و میخوایم با خونواده ی آدرین بریم مسافرت
قراره بریم مارسی و چند روز اونجا بمونیم
اخ اخ اخ چقدر کلم درد گرفت
پدر:الان میای دخترعزیزم
من: پدر من فقط ۵ دقیقه دیر کردم بعدشم اگه من نباشم خانم سودبخش همون که دوبله فارسی میکنه یا کریستینا رو میگفتی به جای من چون صدای من شبیه این دوتا هست
پدر:خانم سودبخش که فقطدوبله فارسی هست و الان سرش شلوغه کریستینا هم که شعر نمیخونه پس تو باید بخونی الانم برو چایی بخور که صدات باز بشه
ااااااف اعصاب خوردکنه این دوبلوری
از زبون آدرین
سلام من آدرین اگرست ام و شغلم مدلینگ هست که اصلا ازش خوشم نمیاد
من دوتا داداش بزرگتر از خودم دارم که اسم یکی هست برایس که دوبلوره و اسم یکی دیگه ارژین که مثل من مدل هست و پدرمون هم طراح مشهور هست و مثل یخچال سایت بایسات هست
الانم هستم سر جلسه عکاسی و عکاس هی میگه لبخند بزن ....اگه ماکارونی از دستت بیفته چیکار میکنی و ... 😐
من بعد از عکاسی
برایس زنگ زد
_ الووو بر داداش خولم
من:اول سلام بعدا کلام
_ سلام-___-
من:چیکار داشتی
_لباسات رو جمع کردی قراره بعد از قرن ها سال بریم بیرون
من:آره جمع کردم....🤣
_ باشه تو برو خونه ی مری جونت من کریستینا و مدینت رو میارم
من:باشه تو برو عشقت رو ببر ایییییش
_ خدانگهدار
من: بای
دستم شکست برای بعدی
۲ نظر
چون اولی هست انقدر کم گفتم ولی بقیه هاهاهاهاهاها( خنده های شیطانی)
بای 👋