بانوی زیبا P5

eLiNa☕ · 15:44 1399/10/23

برو ادامه مطلب

نظر باید بدی وقتی خوندی 

چون الان مریض شدم حالم بده و دارم پست میزارم اگه کم بود ببخشید 

🤗🤗🤗

از زبون مریلا

آرژین تا صبح داشت مخ منو میخورد داشتیم میرفتیم تو اتاق خواب آرژین که صدای جیغ خفیفی اومد که یک متر پریدیم

آرژین:این صدا از اتاق آدرین زود باش بیا خوشگلم

من: میدونی که از کلمه خوشگلم بدم میاد پس هی تکرار نکن

آرژین:-____- باشه بدو بریم 

از زبون مرینت

رفتم دستشویی اتاق آدرین که دست و صورتم رو بشورم که سوسک دیدم آنچنان جیغی زدم که صداش تا ایران رفت( وجی:راست میگه صداش اومد/ ببند پارازیت خان) 

آدرین با یک پرش اومد تو که گفتم:آدرین رو شیرآب سوسک هست بکُشش 

آدرین:باشه بیا کشتمش

تق تق تق( صدای در زدن) 

آدرین:بله بفرمایید داخل 

یهو خانواده ما و خانواده آدرین ریختن توداخل اتاق😐

مامان:مرینت خوبی چیزی شده اگه آدرین اذیتت کرد بگو خودم میکشمش

آخه مگه بچه کوچولو ام که شما بکشینش خودم میتونم بکشمش( وجی:بوی قتل میاد اگه کسی مرد من برم به پلیس بگم/ 😐نه هنوز کسی نمرد)

کریستینا اومد پیش مامان و گفت: مامان داری مرینت رو لوس میکنی این خودش از پس لشکر داعش بر میاد😂😂😂😂

من:هرهرهر شب تو  خیار شور خوابیدی

همه :🤣🤣🤣🤣🤣

من:😐😑

مامان آدرین: خداروشکر که میخوای عروس خانواده بشی و هر روز ما رو بخندونی

همه:ایشالله 

من: 😐 بریم بخوابیم که از وقت خوابمون گذشت شب بخیر

آرژین :آره راست میگه بریم بخوابیم مریلا

کریستینا: خواهران بنده همگی در اتاق برایس میخوابیم و برایس تو برو پیش آرژین یا آدرین من عمرا بزارم که خواهرام پیش شما ها بخوابن

برایس و آدرین و آرژین:افففففف باشه

مامان و بابا ها:😂😂😂😂

یعنی کجای این خنده داشت😑

اف خیلی خوابم میاد بریم اتاق برایس

فردا صبح از زبون آدرین

صبح زود ساعت ۴ بیدار شدم و رفتم چمدون خودم و داداشام و مرینت جووووووون( وجی:ایییییییییش🤢) و خواهراش رو گذاشتم تو ماشین خودم که لیموزین ( آیا درست نوشتم؟) هست بعد رفتم اتاق برایس و در زدم که ی صدای خیلی ناناس اومد و گفت :بله

من:مرینت جونم صبح بخیر دخترا رو بیدار کن بریم خوشگلم

_اییییش تو با مرینت اینجوری حرف میزنی بعدشم من مرینت نیستم و مریلا هستم و اینکه از کلمه خوشگلممممممممم بدم میاد

من:آخ ببخشید من واقعا شرمنده ام فکر کردم مرینته خب خواهرات رو بیدار کن که بیاین برای صبحانه خانم مریلا

آرژین:با همسرآینده من چرا اینجوری حرف میزنی 

آخ این دیگه از ناکجاآبادی اومد

من:داداشم بیداری ( همه چی رو توضیح داد) 

آرژین:اوکی فهمیدم ....مریلا جون بیا دم در کارت دارم

دوباره ی صدای ناناس اومد و گفت: اه یک بار دیگه به خواهرم بگی مریلا جون تیکه تیکه ات میکنم یکم از آدرین یاد بگیر که میگه عزیزم

آرژین:شما خواهرا مارو گذاشتین سرکار 😑😐

در باز شد و مری اومد بیرون و گفت: اولا لباست کو انقدر ور ور میکنی دم صبحی تا ساعت ۲ بیدار بودیم چون مریلا خانم داشت تو اینستا میچرخید و صدا رو گذاشته بود آخر😑😑😑

آرژین یه نگاهی به خودش انداخت و عین جت رفت تو اتاق من و مری مونده بودیم و به حرکت آرژین نگاه کردیم و زدیم زیر خنده که نری بهم گفت: تو با خواهر من چرا اینجوری گفتی 

من:فکر کردم تویی

_ باید منو خوب بشناسی بعدا بیای خواستگاری فهمیدی یا بفهمونمت 

من: باشه باشه 

مامان من : خب خب دم صبحی بهم چی میگین

من: هیچی فقط دارم اینا رو بیدار میکنم

مامان:بیاین پایین صبحانه

من و مری: چشممممممم

مامان : بیاین دیگه

بعد از صبحانه

از زبون....

آقای.....برو و ماشین اونا رو بنداز ته دره 

_ چشم خانم ......

 

 

اینا کی هستن که اینجوری صحبت میکنن

قراره چه اتفاقی بیفته

راستی ما الان تو فلش بک گذشته هستیم در پارت های خیلی بعد میایم تو زمان حال 😎

نظر و پسند فراموش نشود جیگرا

بای تا پارت ۶👋👋👋

وجی:بای بای 👋👋👋