بانوی زیباP10
خب این پارت جدید
برو ادامه
فردا صبح از زبون آدرین🤗
صبح بلند شدم دیدم مری نیست فقط تو ملافه خون و روی لباسم همش خون بود از جام پریدم از تو دستشویی صدای سرفه میومد بدو بدو رفتم تو دستشویی در زدم ولی فقط صدای سرفه میومد
من:مری اون در و باز کن ( با داد)
بازم صدای سرفه ای خدا مری شری شدی ها دوباره صداش زدم ولی نه صدای سرفه میومد نه صدای هیچی ترسیدم نکنه مثل پیشب بشه رفتم عقب و با پا رفتم تو در که باز شد مری روی سرامیک نشسته بود سریع رفتم پیشش و بغلش کردم گذاشتمش روی تخت و با یه حوله تمیز صورتش رو تمیز کردم بهش قرص دادم و خورد
کلا رنگش پریده بود اصلا اون مری سابق نبود با دستم یواش کمرش رو ماساژ میدادم و با یکی دیگه دستم روی قلبش رو که نفسش بالا بیاد
کریستینا اومد تو اتاق پیشم نشست و روبه مری گفت:خواهری حالت خوبه ( با نگرانی)
مریسرش رو به علامت نه تکون داد
کریستینا:میخوای بریم دکتر
مری بازم سرش رو به علامت نه تکون داد
کریستینا روش رو طرف من کرد و گفت:قرصش رو دادی ؟
من:آره دادم الان حالش خوب میشه
کریستینا:باشه من پس برم خدانگهدار
من:بای
کریستینا رفت منم سریع رفتم لباسم رو عوض کردم و با یکی لباس که برای مری بود رو براش اوردم و گفت:بیا لباست رو عوض کن منم کمکت میکنم
مری با صدای لرزونی گفت: نه خودم عوض میکنم
من:نه قول میدم نگاه نکنم فقط کمکت کنم
مری:اففففففف باشه
چشمامو بستم و بهش کمک کردم لباسش رو عوض کنه
بعداز عوض کردن لباس گوشیم زنگ خورد نگاه کردم دیدم افسرراجر هست
من:مری من برم بیرون تا تو استراحت کنی باشه؟
مری:باش🙂
اف این لبخند رو نزن میمیرم ....از اتاق رفتم بیرون و جواب دادم
( افسر راجر=_ آدرین-)
- سلام
= سلام افسر راجر هستم
- بله شناختم
= ما فعلا فهمیدیم کی بوده
- واقعا پس کی بوده؟
= فردی به اسم لوکا کافین که بدترین مجرم تو کل پاریس هست ۱۸۰ تا پرونده داره فعلا بازداشت کردیمش ولی شما باید بگین که چه مجازاتی براش در نظر بگیریم
- فعلا باید با خانواده مشورت کنم و اینکه ازتون خیلی ممنونم افسر راجر دستتون درد نکنه
= وظیفه مه اگه کاری داشتین در خدمتم
- نه کاری ندارم خدانگهدار
= خدانگهدار
تلفن رو قطع کردم و رفتم تو اتاق ای جانم مری چقدر خوشگل و ناناس خوابیده ولی اون باید تعیین کنه که برای لوکا چه مجازاتی انجام بدن من اگه جای مری بودم میگفتم ۱۸۰ تا ضربه شلاق( درسته؟) و در آخر هم اعدام کننش ولی اول باید برم به همه خبر بدم...روی مری پتو گذاشتم تا یه وقت پرنسسم سردش نشه یواش روی پیشونیش یه بوس کردم و بعد از اتاق رفتم
به خانواده اطلاع دادم که یهو مامان مری گفت:لوکا کافین یه بار خاستگاری مرینت اومد ولی ما بهش جواب رد دادیم مریلا،کریستینا یادتونه
مریلا:آره اون پسره ی عوضی رو یادمه خودم میرم خفش میکنم و جنازه اش رو تحویل میدم
کریستینا:با اسن خفه کردن هیچ کاری درست نمیشه خدا خودش اینو به بدترین ممکن عذاب میده
همه:دقیقا
من:من برم بالا یه وقت مرینت شک نکنه و شماها هم تصمیم بگرید که من به پلیس خبر بدم
مامان مری:باشه آدرین خیلی ممنون
من:تشکر با اجازه خدانگهدار
همه:خدانگهدار
رفتم بالا که گوشی زنگ خورد
مری:کیه؟
من:نینوعه
مری:خو جواب بده ببین چی میگه
من:باشه
( آدرین- نینو& )
& سلام رفیق
- سلام داداچ
& چه خبر مارسی خوش گذشت
- نه مارسی نرفتیم مری جونمون یکم حالش بد شد نرفتیم ولی به جاش اومدیم ویلایی که باباهامون درست کردن
& اها باشه چه خبرا چیکار میکنی مری جونت چیشد😂
- هیچی مری جون غش کرد نرفتیم
& سلام منو بهش برسون
- حتما
& میگم امشب مهمونی گرفتیم همین چندتا دوستا ها با زن یا دوست دختراشون توام میای با مری
- ببینم مری چی میگه اگه قبول کرد میایم
& باشه خدافظ
- خدافظ
تلفن رو قطع کردم و پیش مری روی تخت نشستم .
مری:چی میگفت انقدر مری جون مری جون میکردی
من:هیچی میگفت مری جونت خوبه گفتم آره
مری:مهمونی چیه ؟
من: نینو مهمونی گرفت چند تا دوست ها و با زن یا دوست دختراشون میگه اگه مری قبول کرد بیاین
مری:خب بریم یکم روحیه عوض بشه
من:شما سر تا پا روحیه ای گلم
مری منو بغل کرد منم محکم بغلش کردم و یه بوس از لبش گرفتم خیلی نرم بود اولین بار که کوفت شد ولی این بار عمرا بزارم کوفت بشه
بعد لبم رو از رو لبش برداشتم و گفتم:حالا بر پا پاشو برو لباس بپوش اونم خوشگل یه ارایش کم بکن در ند رژ لب و ریمیل و خط چشم بکش بیا پایین
مری:تو اینا رو از کجا میدونی
من:خب دیگه ما اینیم 😎
مری:😂باشه
من:منم برم لباس بپوشم تو چشماتو ببند
مری:نخیررررر من باید کمکت کنم
من:نه زشته
مری:چطور تو بهم کمک میکنی زشت نیست من میخوام کمک کنم زشته؟
من:امممممم خب اف باشه ولی من چشمامو بسته بودم
مری:اولین بار کجا بسته بودی؟
من:خا باشه مچم رو گرفتی بیا کمک
مری:داشتم شوخی میکردم