بانوی زیباP10

eLiNa☕ · 07:48 1399/11/02

خب این پارت جدید

برو ادامه

فردا صبح از زبون آدرین🤗

صبح بلند شدم دیدم مری نیست فقط تو ملافه خون و روی لباسم همش خون بود از جام پریدم از تو دستشویی صدای سرفه میومد بدو بدو رفتم تو دستشویی در زدم ولی فقط صدای سرفه میومد

من:مری اون در و باز کن ( با داد) 

بازم صدای سرفه ای خدا مری شری شدی ها دوباره صداش زدم ولی نه صدای سرفه میومد نه صدای هیچی ترسیدم نکنه مثل پیشب بشه رفتم عقب و با پا رفتم تو در که باز شد مری روی سرامیک نشسته بود  سریع رفتم پیشش و بغلش کردم گذاشتمش روی تخت و با یه حوله تمیز صورتش رو تمیز کردم بهش قرص دادم و خورد

کلا رنگش پریده بود اصلا اون مری سابق نبود با دستم یواش کمرش رو ماساژ میدادم و با یکی دیگه دستم روی قلبش رو که نفسش بالا بیاد 

کریستینا اومد تو اتاق پیشم نشست و روبه مری گفت:خواهری حالت خوبه ( با نگرانی)

مری‌سرش رو به علامت نه تکون داد

کریستینا:میخوای بریم دکتر

مری بازم سرش رو به علامت نه تکون داد

کریستینا روش رو طرف من کرد و گفت:قرصش رو دادی ؟

من:آره دادم الان حالش خوب میشه

کریستینا:باشه من پس برم خدانگهدار 

من:بای 

کریستینا رفت منم سریع رفتم لباسم رو عوض کردم و با یکی لباس که برای مری بود رو براش اوردم و گفت:بیا لباست رو عوض کن منم کمکت میکنم

مری با صدای لرزونی گفت: نه خودم عوض میکنم

من:نه قول میدم نگاه نکنم فقط کمکت کنم

مری:اففففففف باشه 

چشمامو بستم و بهش کمک کردم لباسش رو عوض کنه

بعداز عوض کردن لباس گوشیم زنگ خورد نگاه کردم دیدم افسرراجر هست 

من:مری من برم بیرون تا تو استراحت کنی باشه؟

مری:باش🙂

اف این لبخند رو نزن میمیرم ....از اتاق رفتم بیرون و جواب دادم

( افسر راجر=_ آدرین-)

- سلام 

= سلام افسر راجر هستم

- بله شناختم

= ما فعلا فهمیدیم کی بوده 

- واقعا پس کی بوده؟

= فردی به اسم لوکا کافین که بدترین مجرم تو کل پاریس هست ۱۸۰ تا پرونده داره فعلا بازداشت کردیمش ولی شما باید بگین که چه مجازاتی براش در نظر بگیریم

- فعلا باید با خانواده مشورت کنم و اینکه ازتون خیلی ممنونم افسر راجر دستتون درد نکنه 

= وظیفه مه اگه کاری داشتین در خدمتم

- نه کاری ندارم خدانگهدار

= خدانگهدار

تلفن رو قطع کردم و رفتم تو اتاق ای جانم مری چقدر خوشگل و ناناس خوابیده ولی اون باید تعیین کنه که برای لوکا چه مجازاتی انجام بدن من اگه جای مری بودم میگفتم ۱۸۰ تا ضربه شلاق( درسته؟) و در آخر هم اعدام کننش ولی اول باید برم به همه خبر بدم...روی مری پتو گذاشتم تا یه وقت پرنسسم سردش نشه یواش روی پیشونیش یه بوس کردم و بعد از اتاق رفتم 

به خانواده اطلاع دادم که یهو مامان مری گفت:لوکا کافین یه بار خاستگاری مرینت اومد ولی ما بهش جواب رد دادیم مریلا،کریستینا یادتونه

مریلا:آره اون پسره ی عوضی رو یادمه خودم میرم خفش میکنم و جنازه اش رو تحویل میدم 

کریستینا:با اسن خفه کردن هیچ کاری درست نمیشه خدا خودش اینو به بدترین ممکن عذاب میده 

همه:دقیقا

من:من برم بالا یه وقت مرینت شک نکنه و شماها هم تصمیم بگرید که من به پلیس خبر بدم 

مامان مری:باشه آدرین خیلی ممنون

من:تشکر با اجازه خدانگهدار

همه:خدانگهدار

رفتم بالا که گوشی زنگ خورد

مری:کیه؟

من:نینوعه 

مری:خو جواب بده ببین چی میگه

من:باشه 

( آدرین-  نینو& ) 

& سلام رفیق 

- سلام داداچ

& چه خبر مارسی خوش گذشت

- نه مارسی نرفتیم مری جونمون یکم حالش بد شد نرفتیم ولی به جاش اومدیم ویلایی که باباهامون درست کردن 

& اها باشه چه خبرا چیکار میکنی مری جونت چیشد😂

- هیچی مری جون غش کرد نرفتیم

& سلام منو بهش برسون 

- حتما 

& میگم امشب مهمونی گرفتیم همین چندتا دوستا ها با زن یا دوست دختراشون توام میای با مری

- ببینم مری چی میگه اگه قبول کرد میایم

& باشه خدافظ

- خدافظ

تلفن رو قطع کردم و پیش مری روی تخت نشستم .

مری:چی میگفت انقدر مری جون مری جون میکردی‌

من:هیچی میگفت مری جونت خوبه گفتم آره

مری:مهمونی چیه ؟

من: نینو مهمونی گرفت چند تا دوست ها و با زن یا دوست دختراشون میگه اگه مری قبول کرد بیاین 

مری:خب بریم یکم روحیه عوض بشه

من:شما سر تا پا روحیه ای گلم

مری منو بغل کرد منم محکم بغلش کردم و یه بوس از لبش گرفتم خیلی نرم بود اولین بار که کوفت شد ولی این بار عمرا بزارم کوفت بشه 

بعد لبم رو از رو لبش برداشتم و گفتم‌:حالا بر پا پاشو برو لباس بپوش اونم خوشگل یه ارایش کم بکن در ند رژ لب و ریمیل و خط چشم بکش بیا پایین

مری:تو اینا رو از کجا میدونی

من:خب دیگه ما اینیم 😎

مری:😂باشه 

من:منم برم لباس بپوشم تو چشماتو ببند 

مری:نخیررررر من باید کمکت کنم 

من:نه زشته

مری:چطور تو بهم کمک میکنی زشت نیست من میخوام کمک کنم زشته؟

من:امممممم خب اف باشه ولی من چشمامو بسته بودم

مری:اولین بار کجا بسته بودی؟

من:خا باشه مچم رو گرفتی بیا کمک 

مری:داشتم شوخی میکردم