بانوی زیباP15

eLiNa☕ · 08:38 1399/11/02

Lady I'm your knight in shining armor and I love you
بانو،من شوالیه تو هستم در زرهی درخشان و دوستت دارم
.
You have made me what I am and I am yours
از توست آنچه که هستم و من از آن توام
.
My love there's so many ways I want to say I love you
عشق من،میخواهم به هزاران روش بگویم دوستت دارم
.
Let me hold you in my arms forever more
بگذار تو را تا ابد درمیان بازوان بگیرم
.
You have gone and made me such a fool
تو رفته ای و مرا به احمقی تبدیل کرده ای
.
I'm so lost in your love
من در عشق تو گم گشته ام
.
And oh we belong together
و آه،ما متعلق به یکدیگریم
.
Won't you believe in my song?
آواز مرا باور نخواهی کرد؟
.
Lady for so many years I thought I'd never find you
بانو،برای سالیان سال فکر میکردم هرگز تو را نخواهم یافت
.
You have come into my life and made me whole
به زندگی من پاگذاشته ای و مرا کامل کرده ای
.
Forever let me wake to see you each and every morning
بگذار تا ابد برای تماشای تو از خواب برخیزم
.
Let me hear you whisper softly in my ea
بگذار نجوای ملایمت را در گوشم بشنوم
.
In my eyes I see no one else but you
درچشمانم کسی جز تو نمی بینم
.
There's no other love like our love
هیچ عشقی همانند عشق ما نیست
.
And yes oh yes I'll always want you near me
و آری،میخواهم همیشه در کنارم باشی
.
I've waited for you for so long
من مدتی مدید در انتظارت بودم
.
Lady your love's the only love I need
بانو،عشق تو تنها عشقی است که محتاج آنم
.
And beside me is where I want you to be
و میخواهم همیشه درکنارم باشی
.
Cause my love there's somethin' I want you to know
چراکه میخواهم عشقم را بشناسی
.
You're the love of my life you're my lady!
تو عشق زندگیم هستی،تو بانوی منی

از زبون آدرین

مرینت رو بعد از ۳ روز آوردیم خونه وااااایی چقدر گشنمه 

من:ناهار رو بیارین دارم میمیرم از گشنگی

آرژین:ناهار نخردمه( وجی:این دیالوگ پنجعلی تو پایتخت نیست که میگه ناهار نخوردم/ آره هست/ وجی:❤)

ناهار رو آوردن و خوردیم به به قیمه بود وای که چقدر خوشمزه بود

مامان من:خب بچه ها ما میخواستیم چیزی به شما ها بگیم

ما بچه ها:چی رو بگین؟؟

مامان مری:دیگه وقت ازدواجتون شد باید برین زن و شوهر بگیرین 

مری :مامان باز تو این حرف رو زدی 

مامان مری:بلاخره من یکی مد نظر دارم 

مری:خب حالا کیه ؟

مامان مری: فیلیکس

مری:چییییییییییی اون عوضی بی ادب و هوس باز رو عمرا با اجازه من از جمع خارج بشم 

مری بدون اینکه کسی چیزی بگه رفت 

من:منم برم بخوابم خیلی خسته ام روز بخیر 

آرژین:مریلا بیا بریم واسه ات کامپیوتر رو درست کنم

مریلا:بریم همگی خدانگهدار

برایس:کریستینا بریم مسابقه دوبله ببینیم این دفعه کی برنده میشه

کری:بریم خدانگهدار.

در کل همه بهانه جور کردیم و از اون مخمصه اومدیم بیرون 

من رفتم تو اتاق خواب که دیدم مری داره گریه میکنه 

من:پرنسس چرا گریه میکنی 

مری با هق هق و گریه:من فیلیکس رو دوست ندارم من فقط تو رو دوست دارم آدرین مامانم میخواد منو به زور زن اون اوس باز ....( سانسور) بکنه

من:خب نظر تو مهمه باید با مادرت حرف بزنی و حرف دلت رو بگی

مری:چی بگم باید بگم اوه مامان من آدرین رو دوست دارم و دوست ندارم زن فیلیکس بشم .

من:اممم خب اینجوری نه باید بگی مامان من دوست ندارم زن فیلیکس بشم من خودم یک عشق دیگه دارم 

مری:جررررررررررر عشق دیگه😂

من:😐

 

سه ماه بعد از زبون راوی خوشمل و ناناس ( وجی:خودشیفته/ 🔪😐) 

مرینت به مامانش گفت که نمیخواد زن فیلیکس بشه و مامانش هم قبول کرد توی این سه ماه لوکا رو با شلاق میزدن در اصل لوکا ۸ سال زندان داره و بعد اعدام میشه کاگامی خانم هم پیدا نکردن ولی همه منتظر اتفاق بدتر هستن و خودشون رو اماده باش قرار دادن  امروز افسرراجر به آدرین زنگ زد و گفت که لوکا از زندان فرار کرد مراقب خودتون و خانواده اتون باشین آدرین هم از ترس سریع میره خونه و تو اتاق خواب مری رو دید که داره با یه گربه بازی میکنه ..

از زبون مری 

شب شد و گرفتیم خوابیدیم و وقتی بیدار شدم توی یه انبار بودم و روی تخت بسته بودم یه دختره تو چهارچوب در دیده شد و گفت:او پس بالاخره بیدار شدی مرینت دوپن چنگ 

من:تو کی هستی از من چی میخوای

اون:من کاگامی ام کابوست که منتظرش بودی فقط ازت میخوام بمیری ( با داد👈)تا دیگه همه فراموشت کنن و با یاد من باشن  .

من:خب الان برای چی اینکار رو میکنی چی بدست میاری آدرین رو خب برو با زبون خوش بهش بگو جوابش یا آره است یا نه.

کاگامی:هه توی ابله هنوز جوجه ای میخوای منو به راه راست هدایت کنی هه من را چپ رو رفتم دیگه نمیشه برگشت 

من:میترسی گرگ و شغال تورو بخورن😏

کاگامی:به تو ربطی نداره 

من:اففففففففففففففف سه ساعت داری تو گوش من ورورور‌میکنی اه گوشم کر شد با اون حرفات

کاگامی:ساکت شو 

من:اگه نشم چی میشه

کاگامی یه تفنگ در آورد و گفت:میمیری 

من:اخ چرا خوشونت 

کاگامی:به تو ربطی نداره